علت، گفتگو و پرسش دربارۀ سبب و علت امری یا چیزی، بحث، مناظره، اعتراض، برای مثال مزن ز چون و چرا دم که بندۀ مقبل / قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت (حافظ - ۱۹۲)
علت، گفتگو و پرسش دربارۀ سبب و علت امری یا چیزی، بحث، مناظره، اعتراض، برای مِثال مزن ز چون و چرا دم که بندۀ مقبل / قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت (حافظ - ۱۹۲)
مرکّب از: چون، چگونه + چرا، ادات استفهام، مباحثه و گفتگو. مناقشه و منازعه. (ناظم الاطباء). جدل: نیابی به چون و چرا نیزراه نه کهتر بدین دست یابد نه شاه. فردوسی. اگر کشته گر مرده هم نگذریم سزد گر به چون و چرا ننگریم. فردوسی. به رزم دلیران توانا بود به چون و چرا نیز دانا بود. فردوسی. ، چگونه و به چه علت: ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم. حافظ. - چون و چرا خواستن، دلیل خواستن. علت و کیفیت و چگونگی امری را پرسیدن: چون چون و چرا خواستم و آیت محکم در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر. ناصرخسرو
مُرَکَّب اَز: چون، چگونه + چرا، اَدات اِستِفهام، مباحثه و گفتگو. مناقشه و منازعه. (ناظم الاطباء). جدل: نیابی به چون و چرا نیزراه نه کهتر بدین دست یابد نه شاه. فردوسی. اگر کشته گر مرده هم نگذریم سزد گر به چون و چرا ننگریم. فردوسی. به رزم دلیران توانا بود به چون و چرا نیز دانا بود. فردوسی. ، چگونه و به چه علت: ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم. حافظ. - چون و چرا خواستن، دلیل خواستن. علت و کیفیت و چگونگی امری را پرسیدن: چون چون و چرا خواستم و آیت محکم در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر. ناصرخسرو